کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل شبرنگ     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : مربع ترکیب    

کـبـوتـرانـه رسـیـدم به آسـمـان شـما            سـلام می‌دهـم از دل به آسـتـان شـما
چه عـاشقانه نشـستم کنار خوان شما            مـیان سفـرۀ ما هـست آب و نان شما


به زیر لـب هـمگی ذکـر ربّـنا داریم
چه الـتـماس دعـاها که از شما داریم

رسیـده‌ای که همیـشه پـنـاه من باشی            کـریم باشی و امّـید مرد و زن باشی
نـسـیم روح خـدا در کـویـر تن باشی            رسیده‌ای که امام همه « حسن» باشی

تو آمدی که خـیالم هـمیشه آرام است
کسی که بی‌تو بماند همیشه ناکام است

سپـرده‌ام دل خود را به دست دلدارم            من از ولایـت‌تان دست بر نـمی‌دارم
منی که روزه گـرفـتـم به نـیّت یـارم            حـسن حسن شده ذکر زمـان افـطارم

طـواف می‌کـنـمت در مـدار ماه خدا
کـریـم آل عـبـا سـفـره دار مـاه خــدا

تویی که صاحب این سفره‌های خیراتی            بـرای اهـل سـحـر اسـوۀ مـنـاجـاتـی
طـلـوع نــور خـدا جـلــوۀ عـبـاداتـی            عزیز حـیدر و زهرا بزرگ ساداتی

همیشه می‌رسد از چشم‌هایتان برکات
نثـار مقـدمـتان هدیه می‌کـنم صلوات

برای مسـالۀ عـشـق راه حـل هـستی            مشـوّق همه در بهترین عـمل هستی
تویی که شیر نبردیّ و بی‌بدل هستی            جوان شـیـر خـدا فـاتح جـمل هـستی

مــیـان خـانـۀ گـل‌هـا تــبـسّـم یــاسـی
مـریـد حـضرت حـیدر مراد عـباسی

دعـای این دل بی‌تـاب من شـده دائـم            خـدا کـنـد که شـبـی با عـنـایت قـائـم
به رسم عرض ارادت شبی شوم خادم            کـنار صحـن؛ ورودی حضرت قاسم

به هر مـژه بکـشم خـاک آسـتانت را
بـبـیـنـم آمـد و شـدهـای زائـرانت را

تو صاحب کرمی اوج رحـمتی مولا            تو صاحب عـلمی مرد غـیرتی مولا
اگرچه بی‌حـرمی اهل غـربتی مـولا            هـمیـشه محـتـرمی با صلابـتی مـولا

هـمیـشه بانی هر سـفـرۀ کـرم هستی
مـیان سـیـنۀ ما صاحب حـرم هـستی

در این شبی که نشستیم غرق خوشحالی            در این شبی که گرفـتیم دور هم فالی
در این شبی که به ما داده شد پر و بالی            مدافـعـان حـرم جای سبـزشان خـالی

به گوش می‌رسد العفوهای هر شبشان
هنوز روضۀ لایـوم مـانده بر لبـشان

شروع روضۀ لایـوم روضۀ گـودال            هجوم نیزه و شمشیر و پیکری پامال
حـرامیان همه رفـتـند در پی خـلخال            چه‌ها گذشته به اهل حرم؛ زبانم لال

همینکه مجلس روضه شبی به پا می‌شد
مدیـنـه با نفـست خاک کـربلا می‌شد

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : ترکیب بند

انـگـار بـنـا نـیـسـت گـرفـتـار نـباشـیـم            باشـیـم ولی ایـنـهـمـه بـیـمـار نـبـاشـیـم

آنـقـدر خـدا داد بـه مـا از درِ این بـیت            تا جـز به هـمین خانه بـدهکـار نباشـیم


آنکه دلِ شب شمع برافروخت در این بزم            پـروانـۀ‌مـان کـرد که سـربـار نـباشـیـم

ما پـشتِ درِ خـانـۀ یک مـردِ کـریـمـیم            ای شُـکـر گـدائـیم که بیـکـار نـبـاشـیـم

بـی‌مـا بـه غـذا لـب نـزنـد آب نـنـوشـد            وقـتی سـرِ آن سـفـرۀ افـطـار نـبـاشـیـم

او آمـده تـا سـر بـکـشـم جـامِ عـلـی را

او آمـده تـا جـــار زنــم نــامِ عــلـی را

حــیـرت زده‌ام از دمِ جـانــانـۀ حــیـدر            هِـی در زده‌ام بـر درِ مـیـخـانۀ حـیـدر

در بحث مقامات، مقامش چه رفیع است            خـاکـسـتـر جـامـانـدۀ پــروانـۀ حــیـدر

تقصیرِ شرابی است که خوردیم از اول            روزی که خدا ریخت به پیـمانۀ حـیدر

وقـتـی که حـسن آمده در خـانـۀ زهـرا            انـگـار عــلـی آمــده در خـانـۀ حــیـدر

زهـرا به دلِ کعـبه نرفـت اینکه بدانـند            هـرگز نرسد کـعـبه به کـاشـانۀ حـیـدر

سوگند به زهرا پسرِ صف شکن اوست

از تـیـغ دودَم تیـغـۀ اول حـسن اوسـت

برخیز که مهتاب هم از خواب پریده است            برخیر که خورشید در این خانه دمیده است

یکبار نبی گفت و دگر بار عـلی گفـت            یک صبح اذان از دو مؤذن که شنیده است

کعبه به دلش ماند چه می‌شد که دوباره            می‌دید که در پایِ حسن سینه دریده است

تـو آمـده‌ای تـا که بـبـیـنـیم پـس از این            هر کوچۀ این شهر به بن بست رسیده است

"ما را چه تماشاست که خورشیدِ جهانتاب            گردن به تماشای تو هر صبح کشیده است"

ما از تو نوشـتـیم بخـوانند عـلی کیست

تـو آمـده‌ای تا که بـدانـند عـلی کـیـست

بـگـذار که دلـهـا پِـیِ احـوالِ تو اُفـتـنـد            بگـذار که سـرها هـمه پامـال تو اُفـتـند

بردار نـقـاب از رُخَـت ای سـبز قـبایـم            تا کعـبه پرسـتان هـمه دنـبالِ تو اُفـتـند

هربار که در زلـفِ تو پـیچـید نـسیـمی            یک شهـر به دنبـالِ پـرِ شـالِ تو اُفـتـند

حق میدهی ای عینِ علی اینهمه موسی            از جـذبـۀ یک جـلـوۀ تـمثـال تو اُفـتـنـد

جبریل کجا جمع رسولان همه جمع است            تا اینکه فـقـط زیرِ پـر و بالِ تو اُفـتـنـد

سوگـند که با خود حَـسنـینی و حسیـنی

تو قـبـلـۀ بـیـن‌الـحـرمـیـنی و حـسـیـنی

گـفـتم که بخـوانـیم احـدایثِ شـما هست            این بند نوشـتم سخـنت پیـشـۀ ما هست

گـفـتـیـد که دروازۀ ایـمان پـدرِ تـوست            یعنی که علی هست اگر قبله‌نما هست۱

گفـتید که جهـل است نداری و فـقـیری            گفتید که با عقل ادب هست غنا هست۲

اخلاق خوشَت گفت که بهتر زِ همین خُلق            عِیشی نبود خُلق تو از خُلق خدا هست۲

از کِبر و حَسد حرص و ولع نهی نمودی            گفتی که هلاک است اگر این سه خطا هست۳

روح‌القدس امشب به لبم قالَ حسن گفت

از صبرِ حسن صلح حسن حال حسن گفت

سوگند محال است که غـم داشته باشی            تا سـر بـه درِ اهـل کَـرم داشـته بـاشی

از حـسـرتِ ما بود که گـفـتـیم یکـی نه            بایـد که شـمـا چـند حـرم داشـته بـاشی

در کشورم اولادِ شما غـرقِ ضریحـنـد            باید که به گِردِ خود عجـم داشته باشی

خـط می‌خـورد امشب هـمۀ بارِ گـناهـم            وقتی که به دستت تو قـلم داشـته باشی

من از دل خود نامِ تو گفتم جگرم سوخت            بایـد که حـرم در جـگـرم داشـته باشی

از غـربتِ تـو پُـر شـده‌ام تـا بـگـذاریـم

چون چار امامـید چهـل گـوشه بـسازیم

مـن کـه بـلـدم کــارگـری مـی‌کـنـم آقـا            تا صـحـن شـمـا بـاربـری مـی‌کـنـم آقـا

وقتی که حرم ساخته شد کار زیاد است            با پـلـکِ خـودم رفـتـگـری می‌کـنـم آقا

خـادم شـوم و با پَـرِ جـبـریـل به دسـتم            زوّارِ تـو از غـصـه بَـری مـی‌کـنم آقـا

پائـینِ ضـریحت بنـشـیـنـیم و بـسـوزیم            یـاد از پــدرِ بـی‌پــســری مـی‌کـنـم آقـا

در کـربـلا نَه شـبِ جـمعـه به کـنـارت            بـا یـادِ عـلی نـوحـه گـری می‌کـنـم آقـا

بـایـد که جگـر جـمع کـنم یا پـسـرم را

باید که پـسـر جـمع کـنـم یا جـگـرم را

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به ضعف محتوایی در رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

او آمـده تـا سـر بـکـشـم جـامِ عـلـی را            او آمـده تـا نـعـره کـشـم نـامِ عــلـی را

حـیــرت زده‌ام از دمِ دیــوانـۀ حــیــدر            هِـی در زده‌ام بـر درِ مـیـخـانۀ حـیـدر

قال ابامحمد حسن ابن علی علیه السلام:

۱ـ إِنَّ عَلِیا بابٌ مَنْ دَخَلَهُ كانَ مُؤْمِنًا وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كانَ كافِرًا.» على(علیه السلام) دروازه ایمان است، هر كه داخل آن شد مؤمن و هر كه خارج از آن شد كافر است. ریاص الابرار ج ۱ص۱۱۵

۲ـ لا غِنى أَكْبَرُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ مِثْلُ الْجَهْلِ وَ لا وَحْشَةَ أَشَدُّ مِنَ الْعُجْبِ، وَ لا عَیشَ أَلَذُّ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ.» هیچ بى نیازى اى بزرگتر از عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ وحشتى سخت تر از خودپسندى و هیچ عیشى لذّت بخشتر از خوش اخلاقى نیست. بحار الانوار(ط-بیروت) ج ۷۵، ص ۱۱۱،

۳ـ لا أَدَبَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لاهِمَّةَ لَهُ، وَ لا حَیاءَ لِمَنْ لا دینَ لَهُ.» كسى كه عقل ندارد، ادب ندارد و كسى كه همّت ندارد، جوانمردى ندارد و كسى كه دین ندارد، حیا ندارد. بحار الانوار(ط-بیروت) ج ۷۵، ص ۱۱۱،

۳ـ هَلاكُ النّاسِ فى ثَلاث: أَلْكِبْرُ، أَلْحِرْصُ، أَلْحَسَدُ. فَالْكِبْرُ هَلَاكُ الدِّینِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْلِیسُ وَ الْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ الْحَسَدُ رَائِدُ السُّوءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قَابِیلُ هَابِیلَ. هلاكت و نابودى مردم در سه چیز است:كبر، حرص، حسد. تكبّر كه به سبب آن دین از بین مى رود.

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب از محبوب می‌خوانند اهل آسمان            تا سحـر مجـذوب می‌مانـند اهـل آسـمان

یک خـبر از غـیب می‌دانـند اهل آسمان            روی لب این ذکر می‌رانـند اهل آسـمان


این خـبر از لطـف داور بر پیـمـبر آمده

سبط احمد، شبل حیدر، نسل کـوثر آمده

بال و پر گم کرده جبرائیل هوهو می‌کشد            خویش را خوشحال میکائیل هر سو می‌کشد

تا دمد در صور اسرافـیل ابـرو می‌کشد            بر در فردوس عـزرائیل هی بو می‌کشد

دل ربوده از ملائک این کمان ابروی سبز

خوی سبز و بوی سبز و خال مشکی روی سبز

مـژده ای عــشـاق آقـای کـریـمـان آمـده            معـدن جـود و سخـا دریـای احسان آمده

در جـهـان آفـریـنـش پـای سلـطـان آمـده            پــادشــاه پــادشـــاه پــادشـــاهــان آمــده

هم سلامش هم کلامش از خداوند جلیست

سکّه و دربار و مُهر و تخت و تاجش از علیست

نیست این کاشانه را خاموش، مشعل هیچگاه            کس در این خانه نمی‌گردد معطل هیچگاه

کار مضطر را نمی‌سازد محول هیچگاه            پاسخ سائل نمی‌گـوید به مُجـمَل هیچگـاه

 بر در این خانه صد حاتم گدایی می‌کند

نـوکـر کـوی حـسن آری خـدایی می‌کـند

دور افـتاده، مقـرّب می‌شـود پیـش حسن            لا ابـالی هم مهـذّب می‌شـود پیـش حـسن

بی‌ادب اینجا مـؤدّب می‌شود پیـش حسن            مثل من، نوکر ملقّب می‌شود پیش حسن

 در جواب مرد اعرابی سلامش می‌دهد

پیش چشم دوستان، شأن و مقامش می‌دهد

در صف پیکار، او مانند حـیدر می‌شود            خود به تنهایی چنان هفتاد لشگر می‌شود

چون بسر سربند می‌بندد، پیمبر می‌شود            در صف صفـین، خود الله اکـبر می‌شود

سر نمی‌ماند رها از تیغ رستاخـیزی‌اش

یل یلان، یکدم دو نیمه می‌شوند از تیزی‌اش

کیست آقایم حـسن، وجه خـدای عـالـمین            کیست آقایم حسن، بهر نـبی نور دو عین

کـیست آقـایم حـسن، والا شـفـیع نشأتـین            کیست آقـایم حسن، او هست آقای حسین

هر که می‌گردد حسینی از حسن دارد نشان

داده این قلب حسینی را حسن آتشـفـشان

رازدار کوچه هست و رازدار گـوشوار            شاهـدِ آن روی سیـلی خـوردۀ ٱم الـوقار

محـرمِ اسـرار مـادر در هـجـومِ نابکـار            صاحبِ سِرّ علی و هم غلاف و ذوالفقار

او نه تنها شد عصای مادرش با چشم تر

پهلوی بشکسته راهم جمع کرده پشت در

غصه‌های مادرش زهرای اطهر خورده‌است            غصۀ تنهاییِ یک عمر حیدر خورده‌است

در میان لشگر خود زخم خنجر خورده‌است            تیر بر تابوت و نعش او مکرر خورده‌است

با وجودی که غمی از عمر او مخفی نبود

عاقبت «لایوم» در وصف حسین خود سرود

: امتیاز
نقد و بررسی

لازم به ذکر است که همراهی امام حسن با حضرت زهرا در واقعۀ جسارت عمر به حضرت زهرا در هنگام بازگشت به خانه و پس از بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ کتاب معتبری نیاده است و معتبر نیست لذا لازم است در این خصوص دقت بیشتری مبذول فرمائید. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

رازدار کوچه هست و رازدار گـوشوار            شاهـدِ آن روی سیـلی خـوردۀ ٱم الـوقار

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مسدس ترکیب

خرم از بوی گلی دامن کوه و چمن است            هر کجا می‌نگرم رشک بهشت عدن است

بر لب بلبل و گل از لب زهرا سخن است            نـیـمـه مـاه خـدای اَحَـد ذوالـمـنـن است


خبر از هلهله و شادی هر انجمن است            سخن از ماهِ رخ و جلوه حُسنِ حَسن است

دل شب، طلعـت خـورشید هُـدا پیدا شد

نـیــمـه مـاه خــدا مــاه خــدا پــیــدا شـد

آمد آن ماه که خورشید کمین بندۀ اوست            نور حق جلوه گر از حُسن فروزندۀ اوست

فیض صد باغ بهار از گل یک خندۀ اوست            عـقـل کل واله مِـهـر رخ تـابـندۀ اوست

صبر و صلح و کرم و لطف و عطا زندۀ اوست            دوست مات کرم و دشمن، شرمنده اوست

این گل سرسـبد باغ پیـمـبر حسن است

پای تا فرق حسن بلکه حَسن در حَسن است

روزه‌داران به رهش جان و دل ایثار کنید            امشب از جـام تـوّلای وی افـطار کـنید

چـشم، گـردیـده تـماشـای رخ یـار کـنید            سـجـده بـر آیـنـۀ طـلـعـت دلـدار کـنـیـد

گـل رخـسار حـسن را همه دیـدار کنید            ناز با آن گل و رو بر گل و گلزار کنید

باغـبان خـنـده بـزن یـاسـمنـت را بنگر

یا محـمـد گـل روی حـسـنـت را بنـگـر

این همان است که لب‌هاش پیمبر بوسید            نه پیـمـبـر که عـلی ساقی کـوثر بوسید

نه عـلی فـاطـمه صدیـقـه اطـهـر بوسید            روی او حضرت جـبریل مکرر بوسید

دست او را لب سلـمان و ابـوذر بوسید            قـاسـم و اکـبـر و عـبـاس دلاور بـوسید

طوطی وحی خدا را سخن از این حسن است

کُینه شیر خدا بوالحسن، از این حسن است

این حسن کیست که چون خصم دهد دشنامش            حـلم پـیـش آرد و با خـنـده کـند آرامش

بــرهــانـد ز کـرامـت ز غــم و آلامـش            بـدهـد بُـرد یـمـانـی و کـنـد اطـعــامـش

با دلی شاد فـرسـتد سوی شـهـر شامش            ای فدای وی و آن مرحمت و اکـرامش

به خدائی که غفور است و حکیم است و رحیم

این کریم است کریم است کریم است کیم

به رسـول و به گـل یاسـمنـش باد سلام            به عـلـی و به مـه انـجـمنـش بـاد سـلام

به بتـول و به جـمال حسـنـش بـاد سلام            به جمال حسن و جان و تنـش باد سلام

به نسیـمی که وزد از وطنـش باد سلام            به چـنـین لالۀ باغ و چـمنـش باد سـلام

مهـر او از همه طاعات بود حاصل ما

حــرم مـحــتـرم اوسـت بــقــیـع دل مـا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

خرم از بوی گلی دام کوه و چمن است            هر کجا می‌نگرم رشک بهشت عدن است

خبر از هلهله و شادی هر انجمن است            سخن از ماه رخ جلوه حسن حسن است

طوطی وحی خدا را سخن از این حسن است           کینه شیر خدا ابوالحسن، از این حسن است

 

رباعی های ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : شعرای آئینی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

پانزده شب سر سجاده تو را خواسته‌ام            در مناجات؛ خدا را ز خدا خواسته‌ام

لـیـلة الـقـدر مرا زودتر آمـاده کـنـید            قدر را در شب میلاد شما خواسته‌ام


********* سیدپوریا هاشمی ********

تـابـیـدن انــوار جــلـی دیـدن داشـت            روئـیـدن حُـسـن ازلـی دیـدن داشـت

آن لحظه که فاطمه به طفلـش خندید            لبـخـند محـمـد و عـلـی دیـدن داشت

********* میثم مومنی نژاد ********

در روزه اگر مرد و زن افطار کنند            با آب، رطـب یا لـبن افـطـار کـنـنـد

امـشب عـلـی و فـاطـمه و پـیـغـمـبر            با بـوسه ز روی حسن افـطار کـنـند

********* جواد هاشمی ********

ای مظهر صبر و حلم و ایمان و صفات            در روز جـزا شـفـیع اندر عـرصات

از صبح ازل تا به ابد بی‌کم وکاست            بر تربت بی‌شمع وچراغت صلوات

********* سید مهدی حجازی ********

هـمـراه نـسـیـم کـز جــنــان مـی‌آیــد            عـطـر عـلـوی به بـاغ جـان مـی‌آیـد

بـــا آمــــدن کــــریـــم آل یــاســیــن            بـانـگ صـلـوات از آسـمـان مـی‌آیـد

********* سید هاشم وفائی ********

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : جواد کریم زاده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

تو کریمی و کرامت همه زیبندۀ توست            و ردای کـرم و جـود بـرازنـدۀ تـوسـت

نیـمـۀ مـاه خـدا مـاه رُخـت جـلـوه نمود            ماه در نزد مه روی تو شـرمندۀ توست


نـور تو مـظهـر انـوار الـهـی و جـهـان            روشن از آن رُخ نورانی و تابندۀ توست

بیت زهـرا و عـلـی گـشـته گـلستان ولا            نوگلی خانه پُر از عطر فـزایندۀ توست

نـغـمۀ یا حـسن از عـرش بـرین می‌آیـد            حضرت روح الامین نغمه سرایندۀ توست

سرمۀ چشم مـلک خاک کف پات حسن            روشنی بخش فلک گوهر رخشندۀ توست

خـنده‌ات دل بـبرد، جـان بدهد شـاه کرم            فاطمه محـو تمـاشای تو و خـندۀ توست

تو خودت کوثری و ساقی کـوثر پدرت            جام مسـتان ولایت، پُـر و آکـندۀ توست

ز دمَت مُرده، نه، جان تازه کند صد چو مسیح            تو که هستی که مسیحا ز دمَت زندۀ توست

جدّت احمد، پدرت حیدر و مامت زهراست            بی‌سبب نیست که سلطان و گدا بندۀ توست

تو خـدای کـرم استی، به خدا دشمن تو            ز کرامات تو پیداست که شرمندۀ توست

فضل و جود وکرم و بخشش و احسان و عطا            نَمی از بحر کـریمانه و بخـشندۀ توست

و گـدائیِ سـر کـوی حـسـن مـا را بـس            فـخـرِ مـا سـائـلی دولـت پـایـندۀ تـوست

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمدسعید میرزایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

این کیست که آقای جوانان بهشت است؟            نامی‌ست که بر کنگرۀ عرش نوشته است
از نور محمّد تن این پاک سرشت است            عـطر نفـسـش رایـحۀ بـال فرشـته است


امشب شب رویش، شب میلاد بهار است
از جذبۀ این جلوه، فـلک آیـنه‌زار است

امشب نظـر ساقی این میکـده عام است            آئـیـنـه بیـارید که این جـلـوه مـدام است
نور است و نوید است و درود است و سلام است            ماه است و تمام است و امیر است و امام است

ای گـمشدگـان! جلـوۀ خـورشـید هدایت!
ای سوخـتگـان! چـشمۀ جوشان ولایت!

بهـر تن این طفـل، مـلک پـیـرهن آورد            چون فاطمه را خـندۀ او در سخن آورد
پرسید چه نام از تو خـدا نزد من آورد؟            جـبریل ز عـرش آمد و نام حـسن آورد

تو حُـسن خـداونـدی و نام تو حَـسن شد
پس گـفت پیـمـبـر، حَـسن آئـیـنۀ من شد

نور از فلک و گل به زمین جوش گرفته            تا عـرش، گـل نام تو در گـوش گـرفـته
زهرات به صد بوسه در آغـوش گرفته            احمد به برت خـوانده و بر دوش گرفته

کای نور دل و دیده‌ام ای جان و تن من!
جـانم حـسن من، حـسن من، حـسن من!

مـردم! چو بـرآنـیـد مرا دوسـت بـدارید            در راه وفــای حــسـنــم کـم مـگــذاریـد
نــور دل مـن آمــده، آئــیــنـه بــیــاریــد            گـر اهـل ولائـیـد، بـه او دل بـسـپـاریـد

عهـد حـسـنم، نـقـش دل و جـان شما باد
در روز شـفـاعـت ز شـفـیعـان شـما باد

ای چشم بهشت از گل لبخـند تو روشن            ای دیـدۀ خـورشـید به پـیـونـد تو روشن
خورشید فـلک نیست به مانند تو روشن            عـالم شده از صـورت دلـبـند تو روشن

لبـخـند بـزن غـنچـۀ تو تـازه‌تـرین است
چون حُسن تو در عرش پر آوازه‌ترین است

مـولا که سـر سـفـرۀ بـانـوی فـدک بـود            از ذکر حسین و حسنش نان و نمک بود
روشن ز حـسین، آیـنـۀ چـشم فـلک بود            دیـدار حـسن، روشنی چـشـم مـلک بود

شـادی پیـمـبـر، هـمـه جـان و دل مـولا
روشـن ز دو آئـیـنـه شـده خـانـۀ زهــرا

این کیست که در عرش خدا، چشم و چراغ است            آری حسن است این که نخستین گل باغ است
ای آن که تو را مادرِ خورشید سراغ است            بـازار دل‌‌افـروزی عـالم ز تو داغ است

تا بـاد جـهـان مـست میِ جـام حسن باد
تـا بـاد، بـهــارِ دل مـا نــامِ حــســن بـاد

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : هادی ملک پور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

یـگـانـه‌ای و نـداری شـبـیه و مانـندی            کـه بـی‌بـدیـل‌تـریـن جـلـوۀ خـداونـدی

معطل‌اند هزاران فرشته کاسه به دست            عسل بیاوری از آن لبی که می‌خندی


تـمام عـرش خـدا در طـواف گهـواره            نگـاه خـیـرۀ زهـرا به طـفـلِ دلـبـندی

به نیـمۀ رمـضان و میان صوت اذان            رطب رسـیـده به دسـتان آرزومـنـدی

نمی‌شـناخت رسول خـدا سر از پایش            نمی‌رسـید به آن لحـظۀ خـوش آیـندی

نـوشـتـه‌اند تو را از بـهـشـت آوردنـد            نوشـته‌اند ز عـطری که می‌پـراکـندی

لبان فاطمه خـندان و چشم مولا اشک            نوشـته‌اند تو مـولود اشک و لبخـنـدی

برای خیل غلامان چه خوب مولایی!            برای حیدر و زهرا چه خوب فرزندی!

گدا که فرق ندارد تو سفره‌ات پهن است            درِ امـیـد بـه روی کـسـی نـمـی‌بـنـدی

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا شکوهی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

گل‌خـنـده‌ای که مهـر به مـاه خـدا کـند            از پـای روز، حـلـقۀ شب را جـدا کند

بر شـانۀ سپـیـده‌ترین صبح بی‌غـروب            خـورشـیـد، آبـشـارِ طـلایی رهـا کـنـد


میلاد مجـتبی‌ست که اعـجـاز مقـدمش            با بـاغ، آن کـنـد که نـسـیـم صـبـا کـند

آمد که با فروغ شب‌افروز روی خویش            هر سو دری به خانۀ خـورشید وا کند

شب را به یمن مقدم او صبح کرده است            هرکس چو ماه، در دل شب‌ها دعا کند

امشب که باغ خاطره‌ات را به یک نسیم            غرق شکـوفه، لعـلِ لـب مجـتـبی کـند

چون آسمان عاطفه، باران اشک باش!            تا گـلـشنِ ضمـیـرِ تو را با صـفـا کـند

چشم ستاره باش و به دامان شب ببار!            تا دردِ سیـنـه‌سـوزِ غـمـت را دوا کـند

بیگانه با تبـسّمی! این فـصل را بخـند!            تـا بـاغ را بـه خـنـده لـبـت آشـنـا کـنـد

گـل‌واژۀ نـگـاهِ تـو در روح زردِ بـاغ            جـشن بهـارگـونه‌ شـدن را به پـا کـنـد

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : ناصر شهریاری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : مربع ترکیب

چه خوش بر لب که بسم الله الرحمن الرحیم افتد           و یا بر لب نوای یا عـلی و یا عظیم افتد

چه خوش بر شوره زار دل گذاری از نسیم افتد           چه خوش باشد که سائل کار و بارش با کریم افتد


چه خوش عبدی که تا آخر گدای پنج تن باشد

چه خوش نوکر که ارباب دو دنیایش حسن باشد

مدینه امشب از یمن حسن باغ جنان گشته           دوباره عالم پیر از گل رویش جوان گشته

دوباره نور پیغمبر به دنیاها عیان گشته           همان که نور حق در قاب چشمانش نهان گشته

بگو تبریک بر ثارالله و بر حضرت زینب

که زهرا مادر و شاه نجف بابا شده امشب

دلا بنگـر که در ماه مـبارک مـاه تابـیده           چه زیبا روی دست فاطمه با ناز خوابیده

علی چون روی ماه مجتبای خویش بوسیده           گشوده چشم، طفل و بر امام خویش خندیده

جهان چون شام تاریکی و مهتابش حسن باشد

حسین ارباب عالم لیک اربابش حسن باشد

بیا افطار خود واکن بگو جانم حسن جانم           کرامت را تو معنا کن بگو جانم حسن جانم

کویر دل چو دریا کن بگو جانم حسن جانم           و جا در قلب زهرا کن بگو جانم حسن جانم

حسن سبط نبی آری حسن نور جلی باشد

حسن شیر جمل بود و سپهدار علی باشد

علی چون خاتم احمد حسن نقش نگین باشد           حـسن بنگر عـلمدار امیرالـمومنین باشد

حسن آقا، حسن مولا، معزالمومنین باشد           حـسن مـولا و استاد یـل اُمُّ البـنـین باشد

اگر مولا کند جلوه میان نه فلک یک دم

تمام حُسن یوسف می‌رود از خاطر عالم

به دل مهر حسن دارم حسن را دوست می‌دارم           همیشه هر کجا یارم حسن را دوست می‌دارم

به عشق او گرفتارم حسن را دوست می‌دارم           شده مولا کس و کارم حسن را دوست می‌دارم

امـام آخـریـن مـا بـه آقـائـیـش مـی‌نـازد

می‌آید، از برای او حریمی ناب می‌سازد

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای خوش آن بنده که از خاکِ تو سر بردارد            مـرحـبـا بر اثـری کـز تـو اثـر بـردارد

هر دلی عشقِ تو آموخت خدا خواه شود            که ز سر چـشـمۀ توحـیـد خـبر بردارد


بر جمال تو قسم چهـرۀ معـصومِ تو را            دست نـقـاش ازل وقـت سـحـر بـردارد

صاحب کعبه تویی دورِ تو بایست طواف            آنکه حاجی است تو را بار سفر بردارد

آفـتـاب از نـظـرِ حُـسن تو سر بر آوَرد            شب ز گیسوی شما قرص قـمر بردارد

رطب از لعل تو در ماه مبارک رطب است            بوسه آن بوسه که از کامِ جگـر بردارد

مشکل آن نیست که دل تا شب احیا نرسد

مشکل آن است که جشن تو به ما جا نرسد

خـانه فـاطـمه را مُشک خـتن می‌ریـزد            یـا گـل یـاس به دامـان چـمـن می‌ریـزد

گـفت پیـغـمـبر اکرم که از الطاف خـدا            ماه پاره است که بر دامن من می‌ریزد

ز کَـرم خـانـه تـوحـیـد خـبـر آمده است            کَـرم و جـود ز احـسـان حسن می‌ریزد

او گرفتار من و توست نَه ما عاشق او            رحمـتـش وقت گـرفـتار شدن می‌ریـزد

گُلِ خوشبوی گلستان بهشت است حسن            که ز سبزِ نفسش دشت و دمن می‌ریزد

این هـمـه نـغـمـۀ زیـبـا که مـؤذن دارد            اَشهدِ اوست که از غنچه دهن می‌ریزد

قاریِ فـاطـمه لب را به سخن بگـشوده

گـو به قـاری نَـزَند درب دگـر بیـهـوده

سیـنـه‌ها جای تو ای قـبـلۀ اَسرار حسن            شیعه‌ها در طلب وصل تو ای یار حسن

ما کجـا و طلب روی تو ای روی خـدا            ما خـریدار و تویی یـوسف بازار حسن

گفتگوی من و تو صحبت عبد و مولاست            دارم اُمّـیـد دهـی رخصت دیـدار حـسن

لا اقـل این شـده در نـامـۀ اعـمـالم ثبت            همه عـمـرم به تـمـنـای تو دلـدار حسن

بخدا هر دو جهان را به حـسن مدیـونیم            شیعه را سیره و رفتارِ تو معـیار حسن

این وطن را که به ایرانِ رضا معروف است            با قـدوم تو شده فـتـح، عـلـمـدار، حـسن

ما اگر این همه در چـشم جـهـان آقائـیم

ما مسلـمـانِ حـسین و حـسـن زهـرائـیم

بـوی حـج می‌دهـد این قـامت رعـنا آقـا            یعـنی اوصافِ طـوافـی تو به معـنـا آقا

دست در دستِ قنوتِ تو به درگاه خداست            چه صفـایی است تو را وقـت تـمـنّـا آقا

رویت ای قرص قمر ماه شب چارده است            شـب مــیــلاد تـو مـا را شـب یـلـدا آقــا

چون علی توشه ما در دل شب پخش کنی            سـائـلـی روز نـدیــد آن قــد و بــالا آقـا

با یتیمان همه جا دستِ نوازشگرِ توست            دردها از تــو پــذیـــرنـــد مــــداوا آقــا

دوستان را که خجالت زده فرمایی هیچ            دشـمـنـان هـمه ز تو بـیـنـنـد مـدارا آقـا

خُلق نیکوی تو سوگـند که دل را بِـبَرد

خـم ابـروی تو سـوگـند که دل را بِـبَرد

رشته مِهر حسن جان جهان می‌خـواهد            بخدا معـرفـتـت تاب و تـوان می‌خواهد

نه به یک عصر تو را شیعۀ تو بشناسد            لشگـر کـامـل تو طول زمان می‌خواهد

غـربتت جـمـع کـنـد اُردویی از دلها را            این غریب است که اصحابِ گِران می‌خواهد

صلـحِ تو جـاذب دلـهـاست خـدا می‌داند            و شناسانـدنِ تو نـطق و بیان می‌خواهد

هیچ کس مثـل تو اَسرارِ دلِ کوچه ندید            سرِّ حق لَختِ جگر داغِ نهان می‌خواهد

به غریبیِ تو سوگند حسین است غریب            وِرنه یک روز نه هفتاد و دو جان می‌خواهد

دلِ مادر حـسنی و دل تو مـادری است

با حسین و حسن آوازه ما حیدری است

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حامد شریف نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

یا علی و یا عـظیم و یا غفور و یا کریم            می‌بَرم نام کریم و می‌پرم چون یا کریم

سخت محـتاج کـرامت آمدم من تا کریم            زخم سائل را که مرحم می‌نهد الا کریم؟


نـیـمـۀ مـاه خـدا، مــاه خــدا پـیــدا شـده

فاطمه مادر شده است و مرتضی بابا شده

با کلافی نخ بیا رو سوی این بازار کن            دل بر این دریا بزن بر عاشقی اقرار کن

بر در این میکده بنشین و هی اسرار کن            روزه را یک بار هم با می بیا افطار کن

سفرۀ ما با کراماتش پُر از نان می‌شود

با حسن کار گدا هم جود و احسان می‌شود

حُسنِ هستی، حسِ زیبایی، کریم اهل‌بیت            شـور شیـرینیِ شـیدایی، کـریم اهل‌بیت

پور زهرا، پور مولایی، کریم اهل بیت            بی نظیری، شاهِ یکـتایی، کریم اهل بیت

ما هـمه یـکـتـا پـرستانِ سرِ کـویِ توأیم

می نخورده جزوِ مستانِ سرِ کوی توأیم

هم، چو زهرا و رسولی هم شبیه حیدری            هم شجاعی هم دلیری هم یل و نام آوری

مِثـلِ تو دنـیـا نـدارد دلـسِـتـان دیـگـری            عشق قاسم هستی و تو از عسل شیرین تری

افتخار من به در گاه تو خادم بودن است

از مقاماتت همین بابای قاسم بودن ست

قاسمت فرمود: شیرین است شورِ کربلا            درسـهـا داده مـرا مـردِ غـیـورِ کـربـلا

من غرورم را گرفـتم از غـرورِ کربلا            قول دادم من به آن قـلب صبـورِ کربلا

انتـقـام از قـاتـلانِ نـوکـرانِ خـواهـرت

من بگیرم از سعودی ها به اذن مادرت

از تو می‌گـیرم همه امّید را، تـدبـیر را            از غلاف آرم برون مولا اگر شمشیر را

صد جمل سازم، کنم خم قامت تزویر را            یا علی گویان زنم من گردن تکـفـیر را

انتـقام حـملهٔ داعـش بگـیرم « با علی»

حک کنم بر سر در شهر مدینه « یا علی»

من سعودی و سپاهش را به آتش می‌کشم            حامیان رو سیاهـش را به آتش می‌کشم

داعش و پشت و پناهش را به آتش می‌کشم            آن درخت و این گیاهش را به آتش می‌کشم «۱»

ما ریاض و جدّه را با خاک یکسان می‌کنیم

کـلِّ دنـیا را برای تو شبـسـتان می‌کـنیم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

قاسمت فرمود: شیرین است شورِ کربلا           درسـهـا داده مـرا مـردِ غـریـورِ کـربـلا

۱- در بخشی از پیام حج رهبر انقلاب در توصیف آل‌سعود، از اصطلاح «شجرۀ ملعونه» استفاده شده است. این اصطلاح برگرفته از متن قرآن کریم آیۀ۶۰ سورۀ اسرا است

۲- شهدای مدافع حرم : ابراهیم عشریه- مهدی طهماسبی - عباس دانشگر

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : ناصر شهریاری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

می‌نویسم امشب از روی کریم اهل‌بیت            می‌نویسم از خـم مـوی کـریم اهل‌بیت

از قـد و بـالای دلجـوی کریم اهل‌بیت            از حریم قدسی از کوی کریم اهل‌بیت


می‌نویسم تا حسن باشد گـدای این درم

تا نفس دارم به تن بر مجتبی من نوکرم

شد مبارک اینچین ماه مبارک با حسن            ذکر این شبهای عالم یا علی و یا حسن

«لا فـتی الا علی و لا کریم الا حسن»            شد حسین آقا و بر آقای ما مولا حسن

هستِ عالم هست از هستِ کریم اهل‌بیت

ما مـسلـمـانـیم با دست کـریـم اهل‌بیت

برکت هر سفره از نان حسن بود از قدیم            آیۀ مشکل گشا، جان حسن بود از قدیم

درد ما را نسخۀ درمان حسن بود از قدیم            گوییا جبریل مهمان حسن بود از قدیم

او کریم است و گدا را اوست یاری می‌کند

از قدیم این سفره را او سفره داری می‌کند

در دل بـیـراهه‌ها او روبـراهم می‌کند            در سـپـاه کـربـلا جـزو سپاهـم می‌کند

تا که میگویم حسن، زهرا نگاهم می‌کند            با گـدایی حسن یکـبـاره شـاهم می‌کند

اوست رزق آسمانها و زمین را می‌دهد

با نگاهی او برات اربعـین را می‌دهـد

کیست او وجه خدا فرزند ختم المرسلین            از ازل تا صبح محشر او معزالمومنین

اوست در عالم عـلمدار امیرالمومنـین            اوست آقا اوست مـولای یل اُمُّ البـنـین

او کریم اهل بیت است و به عالم دستگیر

اوست بر نعم الامیر عالمین نعم الامیر

: امتیاز
نقد و بررسی

ــ بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی یا معنایی در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

می‌نویسم تا حسن باشد گـدای این درم           تا حسن آقاست بر این خانواده نوکـرم

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

بسم رب النور، من هستم مسلمان حسن            بوده از روز ازل دسـتم به دامـان حسن
آمدم اصلا در این دنـیا به فـرمان حسن            عالمـی دارم در اینـجـا با گـدایـان حسن


شکر حق که مثل اربابم دلم با مجتباست
تا قیامت بر لبم، یا مجـتبی یا مجـتباست

ای خوشا آن دم که ذکر لب حسن جان می‌شود            پیش چشمم جنّت الاعلی نمایان می‌شود
در دل ویـرانۀ قـلـبـم گـلـسـتـان می‌شود            درد های گفـته و نا گـفته درمان می‌شود
هر که با این اسم زیبا عشق بازی می‌کند
روز محشر پیش مردم، سرفرازی می‌کند

دل حسن، دلبر حسن، عالی حسن، اعلا حسن            قبلۀ عباس و عـشـق زینب کـبری حسن
تـا ابـد بـانـی کـل مـهـربـانـی‌هـا حـسـن            »لافـتی الا عـلی و لا کـریم الا حـسن»
هیچ هم گـیرد ز سائل بی‌نهـایت می‌دهد
مهربانی را ببین ناگـفـته حاجت می‌دهد

ای تـمـامی وجـود حضرت خـیـرالـنـسا            زینت دوش نـبـی و زیـنـت عـرش خـدا
چهره تو مصطفی در مصطفی در مصطفی            بند می‌آیـنـد هـنـگـام عـبـورت کـوچه‌ها

در جمالت جمع گشته، کل زیبایی حسن
یوسفی، ماهی، نه بالاتر از اینهایی حسن

تو همان هستی که بی‌منت سخاوت می‌کنی            آسمانی، آسـمـانـی هم عـنـایت می‌کـنـی
دم به دم بر عـالـم و آدم محـبت می‌کنی            فاطمه هو می‌کشد وقتی کرامت می‌کنی

دم به دم لطف فراوانت به خوب و بد رسید
مهربانی تو را خـوب و بـد عالم چـشـید

ای کـه آقــازاده و آقــا و آقــا پـــروری            مانده‌ام که مصطفی یا فاطمه یا حـیدری
تا قیامت از زمین و از زمان دل می‌بری            با وفایی، مهربانی، بی‌نظیری، محشری
یا مُعـزّ المومنین دست الـهی یار توست
نایب حیدر شدن تنها در عالم کار توست

ای خدای هیبت و خشم و جلال و اقتدار            حاصل عـمرِ جـنابِ حـیـدرِ دُلـدُل سوار
کینه توزان جمل را قدرت تو کرده خار            یا علی گفتی و شد لشکر تماماً تار و مار
شیر حـیدر، ای حماسه آفـرین عـالـمـین
کیستی تو که عـلمدار سپاهت شد حسین

سیدی کن گوشه چشمی، من گدای قاسمم            هر چه هم بد باشم آقا، خاک پای قاسمم
نوکر حـلـقـه به گوشم، بی‌نـوای قاسـمـم            من بـه زیـر مـنّـتِ کـوه وفــای قـاسـمـم

آی ابر با کرامت، رحم کن بر این کویر
عشق آقازاده‌ات را از دلـم هرگز نگـیر

ای که از مظلومیت ماهی دریا گریه کرد            بر مزار مخفی تو چشم زهرا گریه کرد
پیر شد از بس حسینت بر تو آقا گریه کرد            یاد داغ کودکیَت عرش اعـلا گریه کرد

کوچۀ تنگ مدینه مو سفیدت کرده است
آه در خانه زنت، آقا شهیدت کرده است

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

آسمان می‌خواهم و حسّ خوش پرواز را            بال و پر می‌خواهم و دستی کبوترساز را
همسفر می‌خواهم و یک فرصت آغاز را            تا خـدای نـیـمـه ایـن مـاه راهـی بـاز را


جلوه‌ای امشب زمین را عرش اعلی می‌کند
راه دنـیا را به سـمـت آسمان وا می‌کـند

نه فقط جبریل دارد می‌زند بر کُوس نور            بلکه می‌کوبد مسیح از شوق بر ناقوس نور
حاصل پیـوند اقـیانوس و اقـیـانوس نور            می‌شود نوری که بر پایش زند گلبوسه نور

معنی نورٌ علی نور است این خورشید عشق
کز رخش در بیت زهرا و علی تابیده عشق

عشق پیغـمبر عزیز فاطمه جان علیست            او که خود میراث دار خان احسان علیست
خـنده‌هایش جلوۀ لب‌های خندان عـلیست            هرکه امشب آمده افـطار مهمان علیست

صور دارد می‌دهـد مـولا تـمام شهـر را
با نمک های تو شیرین کرده کام شهر را

می‌رسی و چشمه چشمه جود جاری می‌کنی            فـصل های سائـلانت را بهـاری می‌کـنی
تو خـدا را نیز در این ماه یاری می‌کنی            چون که مهمانی او را سفره داری می‌کنی

ای دعـای هر نمازم یا عـلی و یا عـظیم
خوش به حال اهل بیتی که تو را دارد کریم

چشم‌های مهربانت عـشق را فـریاد کرد            چون دل چندین جذامی را شدیداً شاد کرد
در ازای شاخه‌ای گل یک کنیز آزاد کرد            هر زمانی ذهنم از لطفت به آن سگ یاد کرد

با خـودم گـفـتم مرا هـم آسـمـانی می‌کند
با کسی مانـنـد من هـم مهـربانی می‌کـند

آن سلامی که پس از تو در زیارت لازم است            یک سلامی نذر عبداله و نذر قاسم است
با ولای تو یقین دارم که دینم سالم است            بنده پیـر خـرابـاتم که لطـفـش دائم است

ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
در صراط مستقیمت هیچ کس گمراه نیست

آخـر شـعـرم رسـیـد و بـاز نـیت می‌کـنم            چشم را می‌بـندم و قـصد زیارت می‌کنم
می‌رسم پیشت ولی احساس غربت می‌کنم            با کبـوترهای خـاکی تو صحـبت می‌کنم

در خیال این خاک را با صحن‌ها پُر می‌کنم
بر مزار تو ضریـحی را تصور می‌کـنم

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : ترکیب بند

از روز ازل مست می نوکری‌ام من            دلــدادۀ ایـن طـایــفـۀ دلـبــری‌ام مـن
ای ساقی کـوثر بده پیـمـانه به دسـتم            هر قدر بریزی به خدا مشتری‌ام من


گر سر برود خون ز رگم بانگ زند باز            آند اُلسون علینین جانینا حیدری‌ام من
این رشته اشکم نخی از چادر زهراست            در حـشر گواهی بدهد مـادری‌ام من
اما منـشم سائلی از دست کریم است            آری حـسنـیم، ز دو عـالم بری‌ام من

هر قطب نما قبله نما گشته به سویت
این ماه مبارک شده با رویت رویت

تا خواست قنوت شب زهرا اثری را            در چهـره تو دید مبارک سحـری را
هر کس که خـبردار شد از آمدن تو            عاشق شد و دادند به او بی‌خبری را
وا شد به گدایان دری امشب که دوباره            سائل نکشد هیچ کجا در به دری را
تا چشم تو واشد همه این معجزه دیدند            در چهره خـورشید طلوع قـمری را
یک رتبه حسن داد به مولای مراتب            پـوشـانـد تـن شــاه لـبـاس پــدری را

در دست علی سورۀ والشمس ضحی هاست
این ماه مبارک شدۀ سفره زهراست

هرجا سخـن از بُـردن دلها که بـیاید            اول رخ زیـبـای حـسـن دل بـربـایـد
بی‌شک که ببـینند همه روی خـدا را            روزی که حسن از رخ خود پرده گشاید
تو زلف بیفشان و به عالم نظری کن            تا از شب تـاریک جهـان مـاه درآید
هرکس قد و بالای تورا دیده به لبهاش            لا حـــول و لا قـــــوّة الّاه بـــیــایــد
بر حلقۀ تو هر که اسیر است امیر است            این حکم مقرر شده بی‌شبهه و شاید

من نام حسن گفتم و لب غرق عسل شد
هر قطعه‌ای از جان و تنم نیز غزل شد

تا چرخ و فلک از می چشمان تو نوشید            شد مست به دور سر این میکده چرخید
افتاد ز رونق همه جا عطر فروشی            تا باد در آن حلقه گیسوی تو پـیچـید
هر کوچه که بند آمده از تو خبری هست            هرجا سخنی هست کلام تو درخشید
ابروی گره کرده تو فاتح رزم است            ای لشـگـریـان جـمـلـی بار بـبـنـدیـد
طوری به زمین گام نهادی که به افلاک            خورشید و قمر از سر هر گام تو پاشید

این زَهرِۀ چشم تو به هر رزم مثل بود
مژگان حسن صف شکن جنگ جمل بود

بی‌عشق حسن زندگی ما شدنی نیست            جز کرببلا بر حسنیون وطنی نیست
او هرچه که دارد به خدا وقف حسین است            درمکتب و قاموس حسن، خویشتنی نیست
در حد حسن هیچ کسی نیست حسینی            اندازه ارباب کسی هم حـسنی نیست
از بس که به سینه زده‌ام سنگ شما را            چون سرخی این سینه،عقیق یمنی نیست
در قبر هم از تن نَـکَـنم جامۀ خدمت            جز رخت غلامی به تن ما کفنی نیست

در سینه نمانده زغمت صبر و قراری
دل، تنگ تو و صحن سرایی که نداری

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید.

آروز ازل مـست می نـوکـری‌ام من            دلــدادۀ ایـن طـایــفـۀ دلـبــری‌ام مـن

در دست علی سورۀ وشمس ضحی هاست            این ماه مبارک شدۀ سفره زهراست

هرکس قد و بالای تورا دیده به لبهاش            لا حـــول و لا قـــــوه الـه بـــیــایــد

از نام حسن گفتم لب غرق عسل شد            هر قطعه‌ای از جان و تنم نیز غزل شد

ــ بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی یا معنایی؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بی‌شک که ببینند همه روی حسن را            روزی که خدا از رخ خود پرده گشاید

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : سعید نسیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

مژده امشب ثـمر حـیـدر و زهرا آمد            نـیـمۀ مه، قـمـر حـیـدر و زهـرا آمـد
الـبـشاره، پـسـر حـیـدر و زهـرا آمـد            نور چشم و جگـر حیدر و زهرا آمد


بخت، در نیمه مهـمانی حق یارم شد
رطب نام حـسـن سـفـرۀ افـطـارم شد

دست، ازهرچه بجزعشق حسن می‌شویم            اسم اعظم همه در نام حسن می‌جویم
از پی سـیـر الـی‌الله رهـش مـی‌پـویـم            دل شب تا که «الهی به حسن» می‌گویم

گوید از شوق، مرا فاطمه هر دم «جانم«
وز دل عرش، به لبیک، خدا هم «جانم«

جود در محضر او یکسره زانو بزند            نیست نومید هرآنکس که به او رو بزند
سائلش حاتم و همواره دم از او بزند            در حریم کـرمش بانگ هوالهـو بزند

بر تنش رخت کَرم دوخته خالق ز قدیم
او جواد است وسخی هست وکریم بن کریم

ماه زهرا به خـدا مـاه تـر از مـاه بُوَد            یوسف از شوق رخش در بدر چاه بود
نـقـش، بـر خـاتـم او «عـزة لله» بُـوَد            صلـح او کـربـبـلا را سـنـد راه بُــوَد

دمِ حق است حسن بازدمش هست حسین
جای پا از حسن است وقدمش هست حسین

یکه‌تاز جمل ای شرزه‌ترین شیر علی            رزم او اصل‌ترین نسخۀ تصویر علی
رجـزش نابـترین جـلوۀ شمـشیر علی            شیر زهراست بکامش که شده شیر علی

نیـزه و تـیـغ به دستان حـسن تا افـتاد
جمل فتنه به یک حـمله‌اش از پا افتاد

یاعزیز اوف لناالکیل که هنگام عطاست            گر زغیر از تو و غیرازتو بخواهیم خطاست
غربت تربت تو، بغض نهان دل ماست            گنبدو صحن تو رویای گدایان شماست

کاش این جمع شبی زائر قبرت می‌بود
کاش نابـود شود از قـدمت، آل‌سعـود

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

خانۀ فاطمه از عـشق منـوّر شده است            عرش در گوشۀ این خانه مصوّر شده است
آمد از سمت خدا آنچه مقـدّر شده است            به علی گفت مَلک فاطمه مادر شده است


جـبرئیل آمـده از شـوق خـبـردار شـده
حـضرت حـیـدر کـرار پـسـردار شـده

رمضان ماه رخت دید و پریشان گردید            علی افطار به لبخـند تو مهـمان گردید
حُسن تو رونق بـازار کـریـمان گردید            شمّه‌ای از کرمت سـورۀ انسان گردید
حاصل جمع دو دریای کرم آمده است
نسـخـۀ اصـلـی آقـای کـرم آمـده اسـت

دشمن و دوست پریشان شده را می‌بخشید            هـمۀ زندگـی‌اش را به گـدا می‌بخـشـید
بهترین نعمت خود را به خدا می‌بخشید            مهربانیِ دلـش را بـه جـذامـی ‌بخـشـید
حالتش وقت کرم چون جبل الرحمت بود
سفره‌اش ناب ترین بخشش بی‌منّت بود

لحظه‌ای از تو دل فـاطمه دل کند نبود            نقطه ضعفی به سراپای تو سوگند نبود
کرم هیچ کـسـی با تـو هـمـانـنـد نـبـود            بر لبت حرف برو نیست نوشتـند نبود
نـیـمـۀ مــاه، خــدا مـیـل تــغــزّل دارد
چشم هر ذره به دست تو تـوسّـل دارد

ذولفقار است و یا تیغ دو ابروی حسن            شب قدر است و یا سلـسلۀ مـوی حسن
قبله مایل شده در مـاه خدا سوی حسن            هر چه حُسن است فراهم شده در روی حسن
سائلت وقت کرم حال تـماشایی داشت
نوکر خانـه تـو مـنـصب آقـایی داشـت

تا ابد دست به دامان حسن دارم و بس            نوکرم چشم به احسان حسن دارم و بس
پیشکش جان به قربان حسن دارم و بس            زنده‌ام تا به کفم نان حـسن دارم و بس
من و دل کندن از شغل گدایی سخت است
هر که از عشق تو دیوانه نشد بدبخت است

جوهر مدحیه‌ام در شُرُف زر شدن است            با تو هر لحظه مرا روی به بهتر شدن است
بنویسید مـرا قـابـل نـوکـر شـدن اسـت            بنـویـسـید که آمـادۀ قـنـبـر شـدن اسـت
سکۀ مهر حَسن نقش دل و خاطر ماست
یا الهی به حسن حرف دم آخـر ماست

نمک سفرۀ تـو طـعـنـه به دنـیـا میـزد            خنده‌هایت بـه گـدا زود بـفـرمـا مـیـزد
دل جبرییـل به نـام تـو به دریـا مـیـزد            بر سر خوان تو خود جای گدا جا میزد
دل سائل به سـر خـوان تـو جـا می‌آیـد
چـقـدر لـفـظ کـریـمـی بـه شـمـا می‌آید

پـسر شـیر خـدا مـثل عـلی کرّار است            مجـتـبی آمـده و دشـمـن او فـرّار است
کـربلا دید که عـبـدلله او سـردار است            قاسمـش روح اشداءُ عـلی‌الکـفّار است
طرز جنگ آوری‌ات به که به حیدر رفته
بنـویـسـید کـه سـقـا بـه بــرادر رفــتـه

زیر پـاهـای تو مـیدان جمل می‌لـرزید            جنگ در قبضۀ شمشیر شما می‌چرخید
آفرین‌های علی جان به تنت می‌بخشید            یاد زهرا شـتر فـتـنه گـران پی گـردید
شتر سرخ که سـر بـر قـدم خاک نهاد
همۀ آرزوی اهـل جـمـل رفـت به بـاد

وقت معراج حسن دوش نـبی را دارد            مادری طاهره چون حضرت زهرا دارد
یـوسف هـاشـمـیان بس که تـماشا دارد            کوچه از حُسن حَسن بند شود جا دارد
نـور پـیـشانـی او روشـنـی آفـاق اسـت
غم به پابوسی چشمان حسن مشتاق است

صبـر حیـرت زدۀ صبـر تـماشـایی تو            زخم خورده است غرور دل دریایی تو
آسـمان مرد ندیـده است به تـنهـایی تو            دشـمن و دوست گـذشـتـند ز آقـایی تو
غم اگر هست در عالم غم تنهایی توست
کوچه و اشک فقط محرم تنهایی توست

لحـظه لحظه هـمۀ زنـدگی‌ات ماتم بود            محرم خانه‌ات افسوس که نا محرم بود
غالبأ قوت دلت سفره به سفره غـم بود            چـشم‌های تـو پـذیـرای غـم عـالـم بـود
آخر این خاطره‌ها کُشت تو را آقا جان
کوچه و مادر و طوفان خـدا نشـناسان

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

نیمۀ مـاه رسـیـد و قـمـری پـیـدا شـد            از فرا سویِ زمان راهـبری پیدا شد

نیمۀ ماه رسـیـد و نَـفَـسـم بـالا رفـت            نَفَـسِ تـازه تر از تـازه تری پـیـدا شد


تا که خاموش شود آتشِ دوزخ امشب            از حوالیِ مـدیـنـه گُـهَـری پـیـدا شـد

روزه دارانِ خدا خنده به لب خوشحالند            چون عسل شهدِ مصّفا شکری پیدا شد

خانۀ فاطمه و شیـر خـدا؛ گـل باران            بر رویِ دامنِ زهـرا پسری پـیدا شد

»آمداوّل نَفَسِ حضرت طاها امشب»
»خنده آمد به لبِ حضرت زهرا امشب«

حسن آمد که شـود حـامـیِ هر افتاده            اوّلین زادۀ عشق ست که زهرا زاده

بـرکـتِ خـانـۀ حـیـدر گـلِ زیـبا آمـد            آنکه باشد ز نخـستین نَفَـس اش آزاده

مَلَک و حور بهم این سخنان می‌گویند            که خـدا یوسفِ دیگـر به زلیـخا داده

سجدۀ شکـر شده واجب و کلِّ عـالـم            در نماز ست چنان عـابده در سجّاده

مــژده ای شـیـفــتـگـانِ حــرمِ آل الله            که رسیده پـسرِ ارشد و یک شه زاده

 »اوّلین بابِ کـرامـاتِ خـدا می‌آیـد«
»
حضرتِ سبطِ نبی بابُ العطا می‌آید«

آمـد و آمـدنـش رونـقِ مــا گــردیـده            قَـدَمش آیـنـۀ مـهـر و وفــا گــردیــده

بعد ازین جُود و کرم معنیِ والا گیرد            آمد آن یـار که تـندیسِ عـطا گـردیده

کیست این ماه که با گوشۀ چشمش قطعاً            باعث دلبری از خـیـرالنـساء گردیده

ای بـنازم بـه جـلال وجــبـروتِ آقـا            اوّلین وارثِ شـمـشـیـرِ خـدا گـردیده

چون سلیمان زمانه همه را می‌بـیـند            رزقِ ما از نگهش برگ و نوا گردیده

»حضرت عشق رسیده حسنِ آل الله«
 »
بر نَفَـس هاش دمادم همه ماشاالله »

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : منصوره محمدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

زینت دست حسن؛ دُرِّ کرامت شده است            خوبی‌اش نزد همه مایۀ عادت شده است

دَری ازسمت خدا وا شد و با بارشِ نور            وقت نازل شـدن آیۀ رحـمـت شده است


بـا نـشـان دادن گـهـوارۀ بـارانِ بهـشـت            در دل آیــنـه و آب قـیـامـت شـده اسـت

آنقدر مشک فشان است که از بوی خوشش            نفسِ باد صبا غـرقِ طـروات شده است

بس که گل بوسه به لبهای پدر داده؛ حسن            غنچۀ سرخ لبش غرقِ حلاوت شده است

سفره داری که به لبخـندِ مـلیحـش نمکِ            سفرۀ فاطمه در مـاه ضیافـت شده است

بـوده از سـیـطـرۀ لـطـف کـریـمِ ثـقـلیـن            حاتم طایی اگر صاحب شهرت شده است

کشتی دین خـدا از ثــمـرِ صـلـح حـسـن            سمتِ سرمنزل مقصود هدایت شده است

هم زبانزد به کرامت شد و هم غربت او            بر دل سوختگان موجب حسرت شده است

خـواستم تا بـسـرایـم غزلی در خـور او            دیدم از سمت خودش شعر عنایت شده است

شک ندارم که همه در صف محشرگویند            هر که دلدادۀ او بوده شفاعت شده است

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب خدا از شاهکارش رونمایی می‌کند           امشب حسن از عاشقانش دلربایی می‌کند
هرکس درِ این خانه روز و شب گدایی می‌کند           با این گدایی بر جهان فرمانروایی می‌کند


چشم و چراغ خانۀ زهـرا و حـیدر آمده
استاد رزم قـاسم و عـباس و اکـبـر آمده

ماه علی از راه می‌آید وقـارش را ببـین           آئینۀ زهراست، حُسن بی‌شمارش را ببین
در چهرۀ او شوکت پروردگارش را ببین           در دستهای خیبری‌اش ذوالفقارش را ببین

بر خا‌ک نعلینـش ابوذرها تیـمم کرده‌اند
از هیبتش حتی ملائک دست و پا گم کرده‌اند

روزی عالم می‌رسد از سفرۀ شاهانه‌اش           بار زمین و آسمان را می‌کشد بر شانه‌اش
نور علی نور است بی‌شک خشت خشت خانه‌اش           شکر خدا روز ازل من هم شدم دیوانه‌اش

آمد کریمی که به یمن او گدایی باب شد
امشب حسین بن علی هم صاحب ارباب شد

آرام می‌گیرد جهان در سایۀ بال و پرش           یا للعجب! در حیرتم از خُلق قاسم پرورش
دنیا به هم می‌ریزد از بانگ انا بن الحیدرش           آمد که روز و شب بگردد دور زهرا مادرش

هر جا نبردی هست شیر کارزارش مجتبی‌ست
جنگ جمل یعنی که حیدر ذوالفقارش مجتبی‌ست

خَلقا شبیه فاطمه، خُلقا شبیه حـیدر است           مثل علی حتی نفس هایش مسیحا پرور است
هرکس که فرزند علی شد، فاتح صد خیبر است           او جای خود دارد، غلامش هم شفیع محشر است

وقتی که در تاریکیِ شب‌ها عبادت می‌کند
بی‌واسطه او با خدای خویش صحبت می‌کند

آب وضوی او جهنم را گـلـستان می‌کند           شب‌های عالم را، نگاهش نور باران می‌کند
نور وجودش عرشِ اعلی را چراغان می‌کند           ایوان طلای مجتبی کافر مسلمان می‌کند

اصلا حواسم نیست، ایوانی ندارد مجتبی
شمع و چراغی بر مزارش نیست مثل کربلا

: امتیاز